الماس سرخ

سلام خوش اومدین! از اینکه به این وبلاگ سر زدید ممنونم.

الماس سرخ

سلام خوش اومدین! از اینکه به این وبلاگ سر زدید ممنونم.

بنام خداوند بخشنده مهربان
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما......

آخرین نظرات

معرفی کتاب آرش در قلمرو تردید

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۵۱ ب.ظ

"آرش در قلمرو تردید" اثری است از نادر ابراهیمی که نامش از بخش آخر کتاب گرفته شده. این کتاب از ٩ داستان کوتاه تشکیل شده که هر یک در جای خود تأمل برانگیز است! ضمناً این داستانها مستقل اند و باهم ارتباط موضوعی ندارند.

**********************************************

برای دیدن بخش های گلچین شده و مشاهده اطلاعات کتاب به ادامه مطلب مراجعه کنید:::: 👇

--------------------------------------------------------          

💢آرش در قلمرو تردید

✒به قلم نادر ابراهیمی

📕چاپ پنجم/١٣٨٣(چاپ دوم انتشارات روزبهان)**

9⃣شامل ٩ داستان کوتاه به نام های:[دوگانه ی اول/دوگانه ی دوم/به دست باد/بدنام/شهر بزرگ/غیر ممکن/پاسخ ناپذیر/مینا،ترس و خاموشی/آرش در قلمرو تردید] می باشد.

**توجه: سال چاپی که نوشتم به معنای آخرین چاپ اون کتاب نیست، بلکه نوبت چاپ نسخه ایه که خودم مطالعه کردم.

...و در پایان چند بخش زیبا از کتاب رو آوردم تا مزه کنید و اگر خوشتون اومد کاملشو بخونید. اما استدعا دارم این چند قطعه از متن رو که نوشتم تا آخر بخونید.

★★★★★★★★                         

🔍ما دو مسافر بودیم، یکی از شرق و دیگری از غرب

ما دو مسافر بودیم که گفتنی های خویش نگفتیم.

و اندوهی گران به بار آوردیم.

من به مشرق مقدس بازگشتم

و او، شاید با بار شراب خود سرگردان شهرهای غریب شد.

به راستی که ما برای هم آمده بودیم.

و ندانستیم.

🔍تا مردم فقیر در گوشه کنار شهر ریخته اند انسان فرصت پاک کردن گناهانش را دارد. اگر روزی هیچکس صدقه نگیرد،اینجا،همه کس به جهنم خواهد رفت.

پس تو تنها برای گریز از جهنم، دست یتیمی را خواهی گرفت و پیرمرد کوری را از این کناره ی خیابان به آن کناره خواهی برد؟ آیا باور داری که انسانیت، تنها از یک هراس سرچشمه میگیرد و همه ی اینها به خاطر فرار از یک آتش است؟

🔍من هرگز نمی بایستی تنها برای زنده ماندن، سگ سان دم تکان میدادم. یاغی ها، اگر تسلیم شوند به مرگ نزدیک ترند.

گرگها رسمشان نبود گداپروری کنند، و میگفتند:از ما آنکه نمیتواند پوستی بدرد، بمیرد بهتر است.

هرگز هیچ گرگی به حد سگهای فرمانبر سقوط نمیکند. من، به همه ی گرگها خیانت کرده ام... آه که برای یک گرگ، فروتنی چقدر ابلهانه است.

🔍–مگر تو پیش از آنکه تابوت ساز شوی چکار میکردی؟

–فیلسوف بودم.

–آه... بایستی میفهمیدم. آنقدرها تغییر شکل نداده یی... تو در گذشته برای روح مردم تابوت میساختی و اکنون برای جسمشان میسازی.

صدای مردی از درون دکانی که دیوار به دیوار تابوت سازی بود برخاست: نه ای غریبه، این استدلال درست نیست؛ زیرا اکنون او برای جسمی که سرد شده تابوت میسازد؛ اما در گذشته برای روحی که میجوشید، قالب می آفرید.

🔍ای سنگتراش! التماس، غرور انسان را پایمال میکند؛ و این تنها غرور من است که مرا تا مرز جهنم پیش رانده است. بی شک بهشت پر از کسانی ست که در دم واپسین،پوزش خواسته اند و التماس کرده اند.

🔍آرش که خدای تحرک و خدای بادها با اوست روح خویش را در تیری خواهد نهاد و چشمه های جوشان آب زندگی، جنگلهای سبز در تسخیر، دشتهای تشنه ی رویاندن گیاه و رودهای پیچان پر آب به ما باز خواهد گشت. آرش، یکه و تنها، با روح پلید مردگان، دیوها و تسلط "اجبار" خواهد جنگید؛ نه با سپاهی گران و نه همدوش دیگران؛ تنهای تنها.

آرش پیامبر بزرگ زمانه ی ماست. غبار قرون را می شکافد، و اینجا، بار دیگر داستان خویش را تکرار خواهد کرد.

  • نازنین_سارا

نظرات  (۱)

مرسی حتما این کتاب رو میخرم
پاسخ:
خواهش
نوش چشمتان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">